
طعم بهار را نچشیدم خزان شدم یاسم ولی به رنگ گل ارغوان شدم گیرم وضو جبیره، مقصّر مغیره است بس ضربه زد به بازوی من ناتوان شدم * * * * سرما زده باغچهی یاس تو خونهمونو با یه سیلی زمین زدن دونه به دونهمونو ای وای، گرد غربت پاشیده تو مدینه عاقبت حبِّ علی همینه چه آتیشی به پا شد جشن دنیا اومدن محسنمون عزا شد از اون روز که پای مغیره به این خونه وا شد خونهی عشق و امیدمونم ماتمسرا شد تا میتونی جلو در نیا ضرر داره واسه پهلوت تهِ غلافه انگار گرفته به گوشهی چشم و ابروت (بمیرم برا درد بازوت) ٣ دست نامحرم روت بلند شده حق بده از غمت بمیرم آخه با هم زدنت الان برم من یقهی کی و بگیرم؟ برات بمیرم ... نه خوبی، نه رو به راهی داری از محارمت رو میگیری یه دو سهماهی اینا از من کینه دارن آخه تو بیگناهی زدنو اصلاً نگفتن خانوم تو پا به ماهی همه اومدن و، سرمون داد زدن و نگفتن تو در و همسایه ما آبرو داریم چشم زدن زندگیمو، ما بیمحسن شدیمو نگفتن که برای بچّهمون ما آرزو داریم جارو به دست شدی تو خونه علی راضی به زحمت نیست علی به فکر خانومشه تو فکر حکومت نیست بنا بود پای هم پیر بشیم انگار دیگه قسمت نیست زینب اومده زخماتو ببنده من شرمنده، من شرمنده ندیدم تو این سهماه لبات بخنده صدا مردا رو زنم بلنده * * * * حلالم کن حیدر نیومد میزدنت کاری ز دستم برنیومد همسایهها دیدن صداشون درنیومد حلالم کن مادر افتادی دیدم من هرچی قد بلند میکردم نرسیدم در اومد از اون موقع موهای سفیدم اهانت به من کرد جسارت به زن کرد جلو چشمای من روی مادرم دست بلند کرد مادر زمین خورد، حسن مُرد ... * * * * در آن مصاف نابرابر بود تعدادشون از چهلتا بیشتر بود از روی در رد میشدند زهرا از زیر در چشمش به حیدر بود