زینب که بود واژه برایش نیامده است

زینب که بود واژه برایش نیامده است

[ مسعود پیرایش ]
زینب که بود واژه برایش نیامده است
زینب که هست حق ادایش نیامده است 

زینب چه کرد کار فقط کار مرتضی است
زینب چه گفت خطبه به پایش نیامده است 

زینب نه بلکه شیر احد بانگ می‌زند
آری صدا شبیه صدایش نیامده است 

زینب چه داشت آن چه زهرا به او داد 
زینب چه خواست آه رسایش نیامده است 

تفسیری از ز حماسه شامش نگفته اند
شرحی برای کرب و بلایش نیامده است 

از خواهش حسین گرفتیم تا ابد 
دستی به روی دست دعایش نیامده است 

عالم تمام حیرت محض است پیش او 
چون او کسی به پیش خدایش نیامده است 

بوی حسین داشت تمامی دست هاش
رنگی شبیه رنگ حنایش نیامده است 

زینب شناسی است قیام امام عصر 
باید به سوز گفت که جایش نیامده است 

در بین روضه گریه‌ی عباس را ببین 
باور مکن برای عزایش نیامده است 

پیراهن حسین در آغوش دارد و 
با گریه گفت حیف عبایش نیامده است

همه با دست پر از کرب و بلا می‌رفتند
غیر زینب که همه زندگی اش غارت شد 

پیراهن حسین در آغوش دارد و 
با گریه گفت حیف عبایش نیامده است

ام وهب نشسته پرش را گرفته است 
بالا سرش رباب سرش را گرفته است 

در فکر آب مانده و سایه نمی‌رود 
در آفتاب مانده و سایه نمی‌رود

در آفتاب شام کباب است روی او 
حالا شبیه روی رباب است روی او 

حالا کنار او که رباب است بچه نیست 
حالا که کوزه ها پر آب است بچه نیست 

این لحظه های آخر او رو به کربلاست 
غروب قبله است بگو غروب کربلاست 

عبّاس تا که بود کسی سایه اش ندید
سی سال قامتش زن همسایه اش ندید 

عبّاس را که داشت به محمل حجاب بود 
گهواره ای کنار عروسش رباب بود 

عبّاس اگر که بود در آتش نمی‌دوید
با دختری کبود در آتش نمی‌دوید

خانم به نیزه زلف پریشان ندیده بود 
بر روی ناقه محمل عریان ندیده بود 

افسوس سایه ها سر خواهر نیامدند 
از شش برادرش یکی از در نیامدند 

یادش نرفته بغض پریشانی اش شکست 
سر را که دید گوشه‌ی پیشانی اش شکست 

یادش نرفته بود نوبت تزئین شهر بود 
خانم‌ سه روز معطل آذینه شهر بود

اینجا شراب پر شده در کاسه ها چرا
اینجا پر است از همه رقاصه ها چرا 

ای کاش سر به تشت طلایش نمی‌رسید 
این ضربه های چوب صدایش نمی‌رسید 

در پیش عمّه دخترکی ناتوان شکست 
آن قدر زد که آخرِ سر خیزران شکست
*****
حسین جان روی صورتم یادگاری تو بازم می‌ذارم 
به غیر از همین پیراهن از تو چیزی ندارم واویلا

حسین جان تو رفتی و یک ساله و نیم از غمت گریه کردم
برای تو و غربت ماتمت گریه کردم، واویلا 

تو رفتی برای تو و زخمای پیکرت گریه کردم
چقدر با رقیه برای سرت گریه کردم، واویلا 

تا حالا هزار دفعه از داغ دوری تو جان سپردم 
دلم خون شد از بس برات غصه خوردم واویلا

به والله فراموش نکردم تو رو حتی واسه یه لحظه 
تو رو جا گذاشتم زیر اون همه تیر و نیزه واویلا 

بمیرم لب تشنه از دَم بریدن سرت رو تو گودال
زیر سم اسبا تن بی سرت شد لگد مال واویلا

نداره دلم بعد تو سامون، داداش 
منم کاش براتو می‌دادم جون، داداش 

بلایی سر تو آوردن تو گودال 
که نشناختمت بین خاک و خون، داداش 

ای عزیز دلم ای حسین غریبم

پربازدید ترین شعر روضه محرم و صفر حضرت زینب (س)

محبوب ترین محرم و صفر حضرت زینب (س)

محبوب ترین مسعود پیرایش

نظرات