دیدم از اسب افتادی دیدمت رمق نداری اومدم از دل خیمه مثل آهوی فراری عمّه میزد صدا؛ هول شدم آسمون شد سیاه؛ هول شدم اومدم ورو زمین، دیدمت میزدی دستوپا؛ هول شدی وای چقدر زخم! وای چقدر خون میبرمت از اینجا، آی عمو جون تنهاموندنت دلیل دلبهدریا زدنم شد ذکر أین الحسن تو دستور اومدنم شد کاش توو اشک چشام، غرق نشم قبل از اینکه بیام، غرق نشم میشه آغوشتو باز کنی تا توو این ازدحام، غرق نشم نیمهجونی؛ غرق خونی دست منو به بابام میرسونی مثل هر روز عمرم آغوشت پناه من شد من مثه طفل ربابم عشقت، قتلگاه من شد چشمم از سیل خون، درد گرفت قلب هفتآسمون، درد گرفت حرمله اومد و تیر زد و سینهی هر دومون، درد گرفت کربلا باز شد مدینه مادرمون رسید با زخم سینه کاری از من نیومد بازم تنهایی و مظلوم خوب شدم وقتی گذاشتی دستتو روو زخم پهلوم میشنوم سینهت آه میکشه نعره، کلّ سپاه میکشه ما رو سرنیزشون تا کف گودی قتلگاه میکشه زلفت افتاد دست دشمن قاتل اومد برای سر بریدن