
دارم آروم آروم آب میشم آخه اجلم نزدیکه شب و روزا بیتاب میشم شب و روز من تاریکه با هر آه من مهتاب ناله میزنه به حال دلم دل سیر گریه میکنه شبایی که من دارم سجده میکنم روی گردنم زنجیر گریه میکنه دیگه نفسم بند اومد آخه جیگر من خونه توی نفسای آخر قتلگاه من زندونه (وای از غربت، وای از غربت) 4 *** چهجوری بگم دردامو به خدا سراپا دردم با چشای تارم دارم دنبال عصا میگردم تازیونه وقتی رو بال من نشست فهمیدم چرا دست مادرم شکست سرخه گونههام مثل مادرم شدم آخه دست سنگینی چشم من رو بست دم آخری دلتنگم حال و روز من معلومه چی میشه دم جون دادن باشه کنارم معصومه دیگه نفسم بند اومد آخه جیگر من خونه توی نفسای آخر قتلگاه من زندونه (وای از غربت، وای از غربت) 4 *** صورتمو که میزارم غریبونه روی خاکا غروبا میخونم من از دم غروب عاشورا ذکر عمه جانم شد "وامحمّدا" وقتی بچهها بودن زیر دست و پا من فدای اون شاه بیسپاهی که رأسشو زده دشمن روی نیزهها چهجوری بگم میبردن سر آقا رو نامردا جلوی چشای زینب کوچه به کوچه واویلا دیگه نفسم بند اومد آخه جیگر من خونه توی نفسای آخر قتلگاه من زندونه (وای از غربت، وای از غربت) 4 ***