پسرم در تب و تاب است

پسرم در تب و تاب است

[ غلامحسین مردانی ]
پسرم در تب و تاب است، خدا یا چه کنم؟
تشنه‌ی جرعه‌ای آب است، خدایا چه کنم؟

قحطی افتاده، همه تشنه‌لبان ناله کنند
بهرِ این طفل که خواب است خدایا چه کنم؟

مثلِ هاجر که پی آب دوید و نرسید
همه جا مثلِ سراب است خدایا چه کنم؟

خبر آمد که شده حرمله آماده‌ی صید
تیرِ او پُر ز شتاب است خدایا چه کنم؟

ترسم این است که چشمی بخورد روی علی
دلِ من فکرِ نقاب است خدایا چه کنم؟

نَفَسی نیست که تا گریه کند در آغوش
حالِ او بَس‌که خراب است خدایا چه کنم؟

بینِ گهواره قراری که ندارد اصلاً
هق هقش عینِ عِتاب است خدایا چه کنم؟

آخرین راه شده بردن این طفل به دست
این پسرِ طفلِ رباب است خدایا چه کنم؟

نیست عباس که آبی برساند به حرم
نقشه‌ها نقشِ بر آب است خدایا چه کنم؟

نظرات