آتیش زدن به خیمه‌ها

آتیش زدن به خیمه‌ها

[ غلامحسین مردانی ]
(راس حسین به نیزه‌ها
آتیش زدند به خیمه‌ها)۲

(برس به داد خیمه‌ها)۲
(حرم به زیر چکمه‌ها)۲

آتیش زدند به خیمه‌ها
(ببین غم یتیمه‌ها)۲

آتیش زدند به خیمه‌ها
برس به داد خیمه‌ها

یا عباس..‌.

نوبت جنگ علمدار آمد...
در صف معرکه سردار آمد

(پسر حیدر کرّار آمد)۲
شیر لب تشنه به پیکار آمد

پرچم لشکر دین بر دوشش
صحبت شاه مبین در گوشش

بر سر زین فرس با هیبت
عالمی گشته فقط مدهوشش

وادی کرب و بلا خیبر شد
ساقی تشنه لبان، حیدر شد

(پسر شاه عرب مثل پدر)۲
(یک تنه در صف یک لشکر شد)۲

در صف معرکه سردار آمد
پسر حیدر کرّار آمد

نوبت جنگ علمدار آمد...

حمله ور جانب اعدا می‌رفت
دیده‌اش تا لب دریا می‌رفت

یک تن و یک هدف و یک حمله
(لشکر از هیبت او وا می رفت)۲

ذوالفقارش به علی می‌مانَد
رجز هاشمیان می‌خوانَد

(ضربه در ضربه چه عاشورایی)۲
(لشکری را به عقب می‌رانَد)۲

در صف معرکه سردار آمد
پسر حیدر کرّار آمد

نوبت جنگ علمدار آمد...

(بر لبش ذکر خداوند جاری
افتخارش به علم برداری)۲

(بر زمین دجلة خون راه افتاد)۲
ضربه هایش شده الحق کاری

یک ابالفضل و جهانی غیرت
یک علمدار و جهادی هیبت

با وفایش شده بر تارک دل
(این جهان گشته برایش هیئت)۲

در صف معرکه سردار آمد
پسر حیدر کرّار آمد

(ساقی و افسر اردوی حسین)۲
(دیده‌اش بوده فقط سوی حسین)۲

آن‌چنان ذوب گل فاطمه بود
(دیده در آب روان روی حسین)۲

(تشنگان دیده به راه قدمش)۲
(ذاکران مانده به زیر علمش)۲

سروری از ته دل می‌خواهد
آستان بوسی خاک حرمش

در صف معرکه سردار آمد
پسر حیدر کرّار آمد
نوبت جنگ علمدار آمد...

نظرات