الوداع ای آب آور لشکر من بعد تو خاک بی کسی بر سر من قوّت بازوی حیدر یا ابوفاضل گشته زهرا بر تو مادر یا ابوفاضل قمرم بودی برادرم، ساقی طفلان مضطرم میچکد از مشک پارهات، اشک من از دیدهی ترم پشت خیمه سکینه در اضطراب است العطش ای عمو ذکر این جواب است حسین وای، حسین وای به نفسهای خستهی زینب من بنگر بی تو آمد جان بر لب من علَمت ار چه برادر بر زمین افتاد غربتت داده تمام هستیام بر باد سینه میسوزد ز آه من دستت ای ساقی به راه من بی حیا گردد دگر عدو به خیام بی پناه من ماه بنی هاشمیان ای علمدار میروی از پیشم دیگر، حقّ نگهدار حسین وای، حسین وای چه کنم با دست جدا از تن تو که زند آتش بر دل من رفتن تو دست خود دادی به راهم تا که پر گیری قصّهی عشق صداقت را تو سر گیری پسر امّ البنین اَخا، ساقی عطشان کربلا که به جسم نیمه جان تو هلهله کرده عدو به پا بعد تو میسوزد حرم هم برادر کن نظر بر خیمه کرده اصغرم غش حسین وای، حسین وای غیرتت عبّاسم دارد ماشاءالله اجر خود گیری از زهرا ان شاءالله شیر سرخ عربستان تک یل حیدر تو وزیز شاه خوبان نوری از کوثر سیّدی یا والی الولی، عشق مولا در او منجلّی رجز زهرایی تو شد، مددی یا مرتضی علی تا که بر بالینت دیدی مادرت را ذکر لبهایت شد أخا حقّ نگهدار حسین وای، حسین وای