امان از گودال، به پا شد جنجال ببخشند سادات، تنت شد پامال میون اعدا، غریب و تنها رو خاک افتادی، زدی دستو پا نانجیبا از راه رسیدنو پیکر زخمی تو کشیدنو هرکی با هرچی میشد تورو زد اشکای زینب رو ندیدنو بی هوا میزدنت، از جفا میزدنت پیرمردا همگی، با عصا میزدنت وای ای وای... به زیر خنجر، زدی بال و پر شدی غرق خون، به پیش مادر با چشمای تر، با حال مضطر میگفتی برگرد، به خیمه خواهر هدف نیزهها شد بدنت جای سالم نموند روی تنت با نیت غارت اومدنو بردن انگشتر و پیراهنت شمر بی حیا و پست حرمت تورو شکست وای ازاون لحظه که با پا روی سینهات نشست وای ای وای... (امان از زینب، که شد جون برلب دو چشمش خون بود، تو اون تابو تب)۲ (میزد روی سر، میگفت ای مادر)۲ حسینو کشتن، یه عده کافر هرکسی از راه اومد تورو زد حرمله بامشت و سنان لگد تا که دیدن اُفتادی از نفس شدن از روی پیکر تو رد از جفای کوفیا، شد سر از تنت جدا بی مروتا زدن، رأسِ تو به نیزهها وای ای وای... (شکسته بالم، ببین بیحالم)۲ برو اینامرد، نیا دنبالم کنارم غوغاس، کجایی عباس ببینی زینب، تو نامحرم هاست ببینی این همه جسارتو ناسزا و دزدی و غارتو رفتی و خواهر تو شد غریب ندیدی شلاق اسارتو (قلبم و زدن شَرَر، چندنفر به یک نفر دختراتو میزدند، با سپر یا با کمر)۲ وای ای وای...