تو ترانه‌ی صبح سپید منی

تو ترانه‌ی صبح سپید منی

[ حسین قربانچه ]
تو ترانه‌ی صبح سپید منی
تو امید روزای جدید منی

حرف رفتن و دیگه نزن به علی
تو جوونِ منی، تو رشید منی

رو  پوشوندی تا چشمای من نخوره به تنت
من که یادم نمیره به خاطر من زدنت

 داره چشمای اهل محل اینو میگه به من
راستی راستی تو بودی و سیلی زدن به زنت

 تو زمین خوردی و زن‌ها ز تو می‌پرسیدند 
بگو آن روز کجا بود مگر شوهر تو

علی باید تنهای تنها، لَیل و نهار کنه بی تو
علی چه کار کنه بی‌تو؟ علی چه کار کنه بی‌تو؟ 

علی چه کار کنه بی‌تو...

****

تو جوون منی، جون تو به لبِ تو رسبده چرا
کار خونه خمیده، خمیده جرا

جای خون رو دیوارو شستی ولی
نمیره جای مشت و کشیده چرا

گریه می‌کنی زخم سینت لبخند می‌زنه
آه که می‌کشی آهِ تو قاتلِ جون منه

یه طرف این مُغَیره داره میگه من زدمش
یه طرف قَنفُذ میگه بازوش کار منه

پاییزِ عمرِ علی باید چطور بهار کنه بی تو
علی چه کار کنه بی‌تو؟ علی چه کار کنه بی‌تو؟ 

****

اگه میل تو رفتنه باشه نمون
سلامم رو به محسنمون برسون

تو همین روزا بود خدا زینبو داد
کاش بخندی تولد دخترمون

دخترت داره بستن زخما رو یاد می‌گیره
واسه روزی که عمه‌ی دخترای اسیره

به هر دختری شکل تو باشه لگد می‌زنن
اونقدر که مث تو کبود بشه زود بمیره

زینبو باید روی مرکب فضه سوار  کنه بی تو
علی چه کار کنه بی‌تو؟ علی چه کار کنه بی‌تو؟ 


یا زهرا...

نظرات