اونکه بی‌چاره‌تر از همه‌ست خداوکیلی منم

اونکه بی‌چاره‌تر از همه‌ست خداوکیلی منم

[ حسین قربانچه ]
اونکه بی‌چاره‌تر از همه‌ست خداوکیلی منم
تو عزیز دل زهرایی آقا ذلیل منم، دخیل منم

کریم تویی، بهترین خاطره توی کل زندگیم تویی
اونکه با گداها مأنوس بوده از قدیم تویی، کریم تویی

خیلی مردی سلطان می‌خوامت به قرآن
هرچقدر آلوده باشم تو منو باز راه میدی

چی ازت کم می‌شه یعنی بازم می‌شه
بشینه پیش تو این گناهکارِ تبعیدی

وقتی به گنبد تو می‌خوره بارونیِ چشام امام رضا
روضه بخون برام امام رضا

*****

از پا نشست، یاد اون پهلویی افتاد که تو کوچه‌ها شکست
خوبه اینجا نه طنابی هست و نه غلافی هست، از پا نشست

آتیشِ در لااقل شعله نمی‌کشیدی بین موی سر
فاطمه تو راهی داشت نگو نداشتی تو خبر آتیشِ در

تا خونه پنجاه بار سر گذاشت رو دیوار
هی می‌گفت زن وسط کوچه بیفته این درده

فاطمه افتاد و می‌زدن فریاد و
بازو رو سیاه کرده خیلی قُنفُذ نامرده

از مالیات مُغَیره شد معاف قُنفُذ گرفت مقام امام رضا
روضه بخون برام امام رضا

*****

ای داد ای، داد وقتی دست و پا زدی بالا سرت رسید جواد
زود کفن شدی تنت روی زمین نموند زیاد، ای داد ای داد

کسی نزد دَمِ جون دادنِ تو به خواهر تو حرف بد
گل به روی تابوت تو ریختن و دیگه لگد کسی نزد

اسبا رو رد کردن کوفیا نامردن
از روی پیکری که لباساشو دزدا بردن

کوفیا ملعونن سَرو می‌گردونن
زنای قافله رو مردای ناپاک بردن

نظرات