بیا جواد من، برس به داد من تو این زمونه نیست، کسی به یاد من بیا که من شدم، تو غصهها اسیر سر من و بیا، به دامنت بگیر قامت من خمیده، رنگ از رخم پریده پا میکشم روی خاک، شبیه مارگزیده بیا ببین تو غربت، نالهها میزنم من از تشنگی رو خاکا، دست و پا میزنم من (ای وای از این غریبی)2