(میسوزه قلبم مادر وقتی تو رو میبینم هر کاری میشد کردم شیر نمیاد از سینهام خدا خدا کردم تا یکم بیاری طاقت عطش چیکارت کرده همرنگی با قنداقهات؟ (غصه و غم میره به جاش روز خوش رباب میاد)۲ حرمله میره و به جاش عمو با مشک آب میاد میری و برات اشک میریزم (عزیزم، عزیزم، عزیزم)۲ عزیزم، عزیزم، عزیزم...)۲ (اگر چه بالاتر از تموم دنیاس حدت)۲ حرمله خیلی تیرش بلندتره از قدت از این طرف تیر اومد از اون طرف زد بیرون تنت رو دست باباس سرت شده آویزون (رو زد برات بگیره آب از لشکر ابن زیاد)۲ گفتن و بشنوید حسین آبو واسه خودش میخواد سه شعبه تو رو ساکتت کرد بهم گفته حسم غریزهام عزیزم، عزیزم، عزیزم... میری و برات اشک میریزم (عزیزم، عزیزم، عزیزم)۴ (این چه بلایی بود که اینا سرت آوردن)۲ غروب که شد با نیزه از خاک درت آوردن (خسته شده لشکر از گریهی بی اندازهام)۲ حرمله گفت: ساکت شو تا من سرو نندازم (خوشی برای مادرت دیگه شده یه خاطره)۲ اینقدر منو کتک زدن لالاییا یادم بره (یه جوری بهم خیره میشن)۲ تو مهمونی انگار کنیزم عزیزم، عزیزم، عزیزم... حسین...