تو دلمه مادر راز نهفته

تو دلمه مادر راز نهفته

[ علی نجفی ]
تو دلمه مادر راز نهفته
همش می‌ترسم سرت از نیزه بیفته

وای حتی اگه من بمیرم
گهواره‌تو پس می‌گیرم

وای جواب خدا رو چی میدن
سرِ شیرخوارمو بریدن

امون امون ای دل.... 

****
ناله می‌زنم تا روضه‌خونت شم
نشد تو آفتاب پسرم سایه‌بونت شم

می‌دونی از چی می‌سوزم
تشنه لبی تو هنوزم

وای روی چادر مادر تو
می‌ریزه خون از حنجر تو

امون امون ای دل...

نظرات