تا شنیدیم‌ اشک ما بر زخم‌هایت مرهم است

تا شنیدیم‌ اشک ما بر زخم‌هایت مرهم است

[ شیخ محسن حنیفی ]
تا شنیدیم اشکِ ما بر زخم‌هایت مرهم است
چشمِ ما از گریه مثلِ چشمه‌های زمزم است

ما نمک‌گیرِ توییم ای‌ ساکن کرب‌وبلا
رزقمان یک وعده اشک و وعده‌ی دیگر غم است

روضه رفتم فکر دنیا را بگیری از سرم
ای که گریه بر سرت سِرِّ نجاتِ عالَم است 

از حبیب‌ ابنِ‌ مظاهر می‌شود آموخت که
در مسیر عاشقی، یک‌بار جان‌ دادن کم است

قِدمت این روضه‌ها با خلقتِ آدم یکیست
اولین نوکر که بُرده فیضِ روضه آدم است

طورِ سینا بوده گویا سینه‌ی این سرزمین
ساکن این خاک بوده مدتی عرش بَرین

هفت پرده خرج شد از سجده بر این آستان
بارگاه قدس، بر این خاک می‌ساید جبین

کعبه مشغول طوافِ خیمه‌گاهِ اَقدسش
با نوای اُدخلوها بِسلامٍ آمِنین

فخر بفروشد زمینِ کربلا در آسمان
چون که با خونِ حسینِ ابنِ‌ علی گشته عجین

نام‌هایش غاضریه، عِقر یا کرب‌وبلا
هرکدام از نام‌ها با مَقتلی گشته قرین

آیه‌های قدر می‌آیند باهم کربلا
کاروانِ آیه‌های نورِ قرآنِ مبین

یک‌‌به‌یک حوریه‌ها مستوره و بینِ حجاب
پرده‌دارِ محملِ آن‌ها یلِ اُم‌ّالبنین

شد مطافِ نُه فَلک قنداقه‌ی شش‌ماهه‌اش
حاجیِ گهواره‌ی او آسمانِ هفتمین

آمده زهرای مرضیه به استقبالشان
پیشوازِ کاروان آمد امیرالمؤمنین 

پای بگذارد به روی خاک چون ناموسِ دَهر
بال بگشاید به زیرِ پای او روح‌الاَمین
****
(ای‌ شاهِ بی‌سر السلام
عریان‌پیکر، السلام 
خونین‌حنجر، السلام)

نظرات