با صد جلالت و شرف و عزت و وقار آمد به دشت ماریه ناموس کردگار فرش زمین به عرش مباهات میکند گر روی خاک پای گذارد مَلَک سوار چه ناقهای، چه ناقهنشینی، چه مَحمِلی مریم رکابگیر و خدیجه است پردهدار حتی حسین تکیه بر این شانه میزند خلقت، زنی ندیده بدین گونه استوار بیش از همه خدا مباهات میکند که شاهکار خلقت او کرد شاهکار کوهی اگر مقابل او قد عَلَم کند مانند کاه میشود و میرود کنار با خشم خویش میمنه را میزند زمین با چشم خویش میسره را میکند شکار آنگونه که علی به نجف داد اعتبار زینب به دشت کرب و بلا داد اعتبار پنجاه سال فاطمهی اهل بیت بود زینب که هست، فاطمه هم هست ماندگار تا اینکه فرش راه کند بال خویش را جبریل پای ناقه نشسته به انتظار حتی هزار بار بیایند کربلا زینب پی حسین میآید هزار بار ستر ناموس نبوت چون حجاب زینب است محتجب لفظ حجاب از احتجاب زینب است دانش آموز علی، خواهر ناموس دین کی دهد معجر ز سر، قرآن کتاب زینب است بر مشامم میرسد هر لحظه بوی کربلا بر دلم ترسم بماند آرزوی کربلا تشنهی روی حسینم ای اجل مهلت بده تا بگیرم در بغل قبر شهید کربلا