این ذوالفقار و آن یکی در دست دَف دارد مرد فرار است آن یکی، این جان به کف دارد روز اُحُد ثابت شده بر عالم و آدم کفش علی بر آن خلیفهها شرف دارد قربان پیغمبر بگردم که در این عالَم باغ گُل او چندتایی هم علف دارد آورده دنیا تا خدا را خَلق بشناسند آری خدا از آفرینش یک هدف دارد بسیار مَسرورم که هستم شیعهی حیدر آری گدای مرتضی بودن شعَف دارد از پادشاهان جهان فقط سلطان ما حیدر تنها کسی باشد که ایوان نجف دارد مولا مُبرّا باشد از ضعف و نُقصان اما بدانید آن طرف کلی ضعَف دارد ما نوکریم و حرف دوپهلو نمیزنیم غیر از علی به هیچ کسی رو نمیزنیم لعنت به هر کسی که بوَد دشمن علی این حرف را بدون هیاهو نمیزنیم دیوانگان اسمیِ این شهر پُر غمیم راه تو را بجز مژه جارو نمیزنیم آقای ما تویی به همه گفتهایم علی رو راست پیش غیر تو زانو نمیزنیم شبهای جمعه پشت در خانهی توییم ما با گدای کوی شما مو نمیزنیم