آه پسرم پسر حسن

آه پسرم پسر حسن

[ ابوذر بیوکافی ]
آه پسرم پسرِ حسن، قرص قمرم
تورو چجوری خیمه ببرم
آه پسرم، آه پسرم

لاله‌ی شکسته‌ی حسن، دل عموتو آتیش نزن
پاشو همه چشم به راهتن، عزیزدلم قاسم

بسکه زدنت روی بدنت جای سالمی نمونده
دیدنِ تنِ بی‌رمق تو جونمو به لب رسونده

ای نوجوونِ پَرپَرِ من، پسرِ برادرِ من...

جونِ منی چرا داری دست‌و‌پا می‌زنی
مثل پدرت خونین دهنی، جونِ منی

تا شنیدن از تو کوفیا، رجزِ أنابنُ مجتبی
آماده شدن که بی‌هوا تورو بزنن قاسم

بسکه زدنت هرجای تنت مثل مادرم کبوده
دوروبرِ تو انگاری پر از قُنفُذ و مُغَیره بوده

ای نوجوونِ پَرپَرِ من، پسرِ برادرِ من...

دل بریدی به آرزوهات آخر رسیدی
مثل عموجونت قد کشیدی، قد کشیدی

تو کمینِ تو نشستنو، سرتو با سنگ شکستنو
راه نفساتو بستنو، افتادی زمین قاسم

بسکه زدنت رنگِ پیرهنت سرخه مثل باغ لاله
اونقده رو خاک زیرورو شدی بردنِ تنت محاله

ای نوجوونِ پَرپَرِ من، پسرِ برادرِ من...

نظرات