
حسین، جان... یه جوری بیحالی انگار یه ساله توی گودالی یه جوری افتادی انگار یه سال میشه که جون دادی میبینی شرمندم زخماتو هر جوریه میبندم نفس بکش، نشکن نفسم رو داداش بیا بریم، خب به فکر زینبم باش حسین، جان... (خواهش میکنم برید کنار که من خودم، خاکش میکنم)2 منت میکشم هم دلتو شکستند، هم حرمتتو شکستند هم تنتو دریدند، هم صورتتو شکستند