چرا اینقدر قاسمم، بهم ریخته پیکرت چشاتو بستی به روم، شکسته فرق سرت تموم صحرا شده، پر از هر عضو تنت کشیدی قد قاسمم، با نامردی کشتنت شد تنت زیر و رو، غمهای دلم شد شروع با قلبی شکسته میگم، پاشو از رو خاکا عمو قاسم قاسم، واویلا عمو جان... با سر نیزه قاسمم، تنت از هم وا شده میون سینت بگو، چطور نیزه جا شده تنت رو چون اکبرم، میچینم روی عبا غریبونه کشتنت، روی خاک کربلا یادگار حسن، افتادی جلو چشم من پاشو نا امیدم نکن، پاشو با من حرفی بزن زیر سم مرکبا، چقد درهم کردنت یه لشکر از روی تو، غریب گیر آوردنت از اون وقت که دیدمت، پر از آشوبه دلم تو این صحرای غریب، نشو قاسم قاتلم بستی چشماتو روم، افتادی خطر آبروم رحمی کن عزیز دلم، واسه بغض توی گلوم