هر گرفتاری سراغ آستانش را گرفت

هر گرفتاری سراغ آستانش را گرفت

[ حسین سیب سرخی ]
هر گرفتاری سراغ آستانش رو گرفت 
رزق وروزیه تمام خاندانش رو گرفت 

خوش به حال سائلی که سائل عباس شد 
خوش به حال آنکه از عباس نانش را گرفت 

روز محشر دست هایش دست گیری میکند 
دسته خود را داد دست دوستدارانش گرفت 

واویلا آه و واویلا زمین کربلا 

هیچ کس اندازه ی عباس شرمنده نشد 
کربلا بدجور ازاو امتحانش راگرفت  

از خجالت آب شد آب آور کرببلا 
عصر تاسوعا امان نامه امانش راگرفت 

واویلا آه و واویلا زمین کربلا 

چشم هایش پاسبان های بنات خیمه بود 
حرمله باتیر چشم پاسبانش راگرفت 

تیر ها در پیکرش وقت زمین خوردن شکست 
بس که خون رفت از تنش آخر توانش را گرفت 

واویلا آه و واویلا زمین کربلا 

قتله او کاره عمود و آهن نیزه نبود 
تیر هایی که به مشگش خورد جانش را گرفت
 
از بقل تاکه سرش را به سره نیزه زدن 
گریه های ناتمامی خواهرانش راگرفت 

واویلا آه و واویلا زمین کربلا

نظرات