غربت سنگینه سخت‌ترین روضه فاطمیه تدفینه

غربت سنگینه سخت‌ترین روضه فاطمیه تدفینه

[ محمدحسین حدادیان ]
غربت سنگینه
سخت‌ترین روضه‌ی فاطمیه تدفینه
ای وای از امشب
روضه می‌خونه از غریبی حضرت زینب

خدا مادرم را کجا می‌برند؟
گمانم برای شفا می‌برند

بهار بود خزون رفت
جوون بود جوون رفت

(وای مادرم مادرم مادرم)

غم مثل کوهه
سخته چقدر شستن پیکری که مجروحه
روضه‌ها بازه
می‌ریزه از پهلوی زهرا خونِ تازه

بریز آب روان اسماء
ولی آهسته آهسته
به روی پیکر زهرا
ولی آهسته آهسته

گناهش چی بوده
که بازوش کبوده
****
گریه کنید مادرمون پابه ماه بود
****
یه مادر و میخ در و
یکی بگیره جلو چشم حیدرو
بسوزه چادر می‌سوزه موی سرو
****
غوغا شد در شکست
در با پهلوی مادر شکست 
پهلو از در هم بیشتر شکست
افتادی سینه و سر شکست 

زینب لکنت گرفت
دیدی حسینو گریت گرفت
لگد پشت در چه بد گرفت
تازیونه به صورت گرفت

چهل نفری زدند شبیه وحشیا
هر کسیو می‌بخشی قنفذو نبخشیا

سوزوندن خونتو
کشتند محسن دردونتو

یک لگد خورد به در در به دوتا پهلو خورد
هم به پهلوی من و پهلوی محسن پسرم
****
نقل و نباتم بپاش من پسر آورده‌ام
قابله چون میخ بود پشت در آورده‌ام
****
اِنّا لله رو لب‌های اصحابه
بعد از چند ماه زهرا راحت می‌خوابه
****
لااله الی الله واویلا واویلا 
فاطمه رفت از دنیا
****
هی کفنو وا می‌کنم می‌بندم
طاقت کفن و دفنتو ندارم

نوبت سنگ لحدت رسیده 
می‌خوام برات سنگ تموم بذارم

نظرات