
عمو حسین مرا ببخش، در آتش فراق شعلهور شدم مرا ببخش، میان قتلگاه درد سر شدم مراببخش، به خاطر صدای کودکانهام میان نعرهها چه بی اثر شدم ببخش اگر فقط به قد یک نفس برای تو سپر شدم ولی تو حق بده به من، میان خیمهگاه خون جگر شدم چگونه زنده باشم و ببینم و از دو چشم خود، دوباره بی پدر شدم ولی عمو تو تشنهای تو تشنهای دمی که نیزه گرم کشتن من است تو لحظهای، نفس بگیر، نفس بگیر امیر تشنهها بیا و لحظهای، نفس بگیر نفس بگیر نفس بگیر که دیگر عازم سفر شدم مرا ببخش، میان قتلگاه درد سر شدم دستم تو دست عمه، چشمام به سمت میدون عمه ببین رو خاکا، افتاده عموجون... (عمو جون اگه پسر توام، چرا من و با خودت نبردی عمه اگه بزاری برم، دل یتیم و بدست آوردی)۲ بابام منتظره دیدنه عمه، دیگه وقت سفر کردنه عمه... دشمن گرفته دورش، دور یه جسم بی جون چشمم گرفته راه، چشمای عمو جون عمو جون میبینی من اومدم، تا ببینی پیش مجتبایی عمو جون میون این همه خاک، نمیبینمت بگو کجایی برام موقع جون دادنه عمه، دیگه وقت سفر کردنه عمه زخمات که بیشماره، هر زخم یه چشمهی خون دستام میبنده روی، زخمات و عمو جون دیگه آخره عمر منه عمه، عمو در حال جون دادنه عمه دیگه وقت سفر کردنه عمه...