(عمو حسین مرا ببخش!) در آتش فراق، شعلهور شدم مرا ببخش! مرا ببخش! میان قتلگاه، دردسر شدم مرا ببخش! بهخاطر صدای کودکانهام میان نعرهها، چه بیاثر شدم ببخش اگر فقط به قدر یک نفس برای تو سپر شدم عمو حسین، عمو حسین، عمو جانم، عمو جانم.... ولی تو حق بده به من میان خیمهگاه، خونجگر شدم چگونه زنده باشم و ببینم از دو چشم خود؟ دوباره بیپدر شدم ولی عمو، تو تشنهای دمی که نیزه گرم کشتن من است تو لحظهای نفس بگیر امیر تشنهها بیا و لحظهای نفس بگیر که دیگر عازم سفر شدم عمو حسین، عمو حسین، عمو جانم....