ز هر طرف مه رخساره‌ات به جلوه گری‌ست

ز هر طرف مه رخساره‌ات به جلوه گری‌ست

[ سید محمد جوادی ]
ز هر طرف مه رخساره‌ات، به جلوه‌گری‌ست
خموش باد، نگاهی که ناظر دگری‌ست

به دهر، اگر خبری هست، زیر پرچم توست
اگر کسی در دیگر زند، ز بی خبری‌ست

سزد، تمام بخوانم نماز، در حرمت
که خانه‌ی توأم، ای شاه! خانه‌ی پدری‌ست

******
ساربان داد نزن، ما کس و کاری داریم
ساربان تند مران، همسفرم جا مانده

بین یک گونی کهنه سر او را بردند

******
کاش اُفتد به دلش، خواهر خود را نَبَرد
یا اگر بُرد، دگر دختر خود را نبرد

چند وقتی نگذشته‌ست پسردار شده
یا رب ای کاش، علی اصغر خود را نبرد

چه عقیق یَمنی، کاش فقیری می‌خواست 
تا ببخشد شه و انگشتر خود را نبرد

******
دنبال تو می‌گردم
وای از دل پُر دردم 
این‌قدر بدنت زخمه
آروم بغلت کردم
 
یادمه می‌خوابوندمِت روی شونه‌م 
دردت به جونم
یاد اون روزا لالایی توی گودال 
واست می‌خونم

تنها کشتنت
لب‌تشنه رو خاک صحرا کشتنت
وقت مغرب پیش زهرا کشتنت

آخر اومدم
توی قتلگاهت با سر اومدم
زیر دست و پای لشکر اومدم

نظرات