پیش پای خودش زمین افتاد

پیش پای خودش زمین افتاد

[ سید محمد جوادی ]
پیش پای خودش، زمین افتاد
خصم را با نگاه پس میزد

تکیه بر نیزه‌ی غریبی داد
خسته بود و نفس نفس میزد

سر فرصت همه پیاده شدند

در زیر پای اسب، دو کودک ز دست رفت
چون کودکان پیاده و دشمن سواره بود

از دستها مپرس که با گوش‌ها چه کرد
از مشت‌ها بپرس، که با گوشواره بود

آزاد گشت آب، ولیکن هزار حیف
شد شیردار مادر و بی شیرخواره بود

نظرات