
دلم شرارهی شمعی شده در انجمنت صدای زخمی من وقف زخمهای تنت سلام بر تو که با خون خویش کردی غسل سلام بر تو که گردید بوریا کفنت تو بر هزار سلیمان کنی سلیمانی روا نبود کُشَد سی هزار اهرمنت رواست آنکه ملائک ز عرش سجده برند بر آن حصیر که هنگام دفن شد کفنت دلم به یاد تو ای دوست خلوتی دارد در این سکوت غم بینهایتی دارد نسیم یاد تو بر باغ جان صفا بخشد حسین نام تو بردن چه لذتی دارد اگر که بغض گلویم امان دهد دل من به قدر صحبت گل با تو صحبتی دارد بهشت با همه سبزی و طراوت و حسن به پیش کربوبلایت چه قیمتی دارد؟ ****** (حسین آقام همه میرن تو میمونی برام) ****** حسین جان این دل تنگم هوای کربلا دارد شبی گر زائرت باشم چقدر آن شب صفا دارد ****** یا رب این دشت بلا این من و این اکبر من هرچه را داشتم ای دوست فدایت کردم تو ز من آب طلب کردی و من میسوزم که چرا تشنهلب از خویش جدایت کردم ****** تا نمردم به کنار بدنت حرف بزن با سکوتت بهخدا قاتل بابا شدهای باید از روی زمین جسم تو را جمع کنم ****** بر لبان دشمنت دیدم تبسم آمده اولینبار است زینب بین مردم آمده ****** خیز و از جا آبرویم را بخر عمه را از بین نامحرم ببر ****** بدنت اونجور که باید جمع شه نشد تلاشم رو کردم تن سرهم شه نشد صدات تو گوشمه ضریحت حالا آغوشمه درهم بودن کاری کرد باهات تابوتت عبای دوشمه خوش قد و بالا ارباً اربا دیدمت تا شبیه قبلاً شی صدبار چیدمت ای وای از بد نظر زحمتم داره میشه حدر پاشو ای خوش غیرت عمه رو از بین نامحرمها ببر ****** ریز ریزی ولی عزیزی تو چه کنم از عبا نریزی تو؟ ****** حرمتت رو شکست بیحیا روی سینهت نشست دلواپس جون دادی کاشکی شمر قبل ذبحت چشمات رو میبست خیلی خالیه جات دق کردند از غصه بچههات تو کهنه حصیر پارهای جمعت کردند زنهای دهات شاه نیزهنشین روضهی گودال من همین اسب اگه نعلش تازه باشه پاشو محکم میکوبه زمین ****** زیر پای مرکب رفتی که درهمی چیدنت روی بوریا از بس کمی