دست من بر کمر دست تو بر زمین زخم من بر جگر زخم تو بر جبین بر زمین خوردنت کی شود باورم تو سپاه منی شیر ام البنین فدای سرت یا اخا، تب و حرم لبهای من دوباره به خیمه بیا علمدار و سقای من حسینت غریب است و بیا دوباره علم را نگه دار علمدار علمدار علمدار دوباره علم نگه دار.. بر رخت داری از مادر من نشان آمدم از حرم سخت و دامن کشان شکر حق در حرم ماند و زینب ندید غرق خون پیکرت ای جوان پهلوان گرفته تنت بوی یاس در این لحظهی آخرت مگر بوده ای دلبرم به دامان زهرا سرت گره خورده بر کارم ای یار دوباره علم را نگه دار علمدار علمدار علمدار، دوباره علم را نگه دار مشک و دست و علم، میبرم تا حرم بر زمین خوردنت، کی شود باورم تو شکسته سری، من شکسته کمر جان زهرا بمان، ساقی لشگرم غریبی شکسته مرا، امان از دل خون من دگر می کند زینبت، لباس اسیری به تن در این دشت پر سوز و غم باز دوباره علم را نگه دار علمدار علمدار علمدار دوباره علم را نگه دار