دامنم آلوده شد گرچه ز دنيادوستى

دامنم آلوده شد گرچه ز دنيادوستى

[ سیدرضا نریمانی ]
دامنم آلوده شد، گرچه ز دنيادوستى...
...جان به قربانت كه بخشیدى مرا با دوستى

ناسپاسم، ناپسندم، نارفیقم یا رفيق
از تو امّا من نديدم چيزى اِلّا دوستى

مى‌توانستى بسوزانى، نسوزاندى مرا
اى فداى مهربانى‌ات كه با ما دوستى

در جوابت يا لجاجت كرده‌ام يا سَركِشى
در جوابم يا محبّت مى‌كنى يا دوستى

يا زمين گيرند مَردم يا زمينم مى‌زنند
تو بلندم می‌كنى يا رب! مرا با دوستى

رُو به قبله سجده آوردم، نجف لبّیک گفت
حق‌پرستى بس خلاصه شد به مولادوستى

دوستانت گر شهیدان حریم زینبند
فاصله داریم ما بی‌چاره‌ها با دوستی

از گناهت كم نكردی، كربلایت دیر شد
ی دلی که ادّعا دارى که آقادوستی

می‌شود فهمید از بابُ‌الحسینِ محشرت
بیش‌تر از دیگران با گریه‌کن‌ها دوستى

از بُنَىَّ‌گفتن زهرا دلِ گودال ريخت
تا قيامت تَر شده هر چشمِ زهرادوستى

نظرات