دردمندانِ غمِ عشق، دَوا میخواهند به امید آمدهاند، از تو تو را میخواهند زان جماعت که ز تو، طالبِ حورَند و قصور در شگفتم که ز تو، جُز تو چه را میخواهند؟ زحمتی دیده همه بَر طَمَعِ راحتِ نَفس طاعتی کرده و فردوس، جَزا میخواهند عملِ صالحِ خود را شب و روز از حضرت چون مَتاعی که فروشند، بَها میخواهند تو به دستِ کَرَمِ خویش جُدا کُن از من طَبع و نَفسی که مَرا، از تو جُدا میخواهند عالَمی شادیِ دنیا و گروهی غمِ عشق عاقلان نِعمت و عشّاق، بَلا میخواهند در عزیزانِ رَهِ عشق به خواری مَنِگر بِنگر این قوم کیانند و که را میخواهند هرکه چیزی ز خدا خواهد و اَربابِ نیاز از خدا در همهی عُمر، خدا میخواهند