(اگر که منتظری، از گناه صرف نظر کن بیا به خاطرم از اشتباه صرف نظر کن)۲ به یک نگاهِ حرامت دلم شکست دوباره هم از گناه و هم از آن نگاه صرف نظر کن (به خود بیا، به گناهی مرا معاوضه کردی؟)۲ از آنچه برده تو را قعر چاه صرف نظر کن چگونه مرگِ عزیزان خویش دیدی و خوابی؟ نرو دگر به سوی پرتگاه، صرف نظر کن پناه و حاجت خود را مبر به منزل دیگر به غیر ما تو ز هر جایگاه صرف نظر کن به کربلا برو و از هر آنچه خیرِ دگر هست به جز زیارت آن بارگاه صرف نظر کن بیا برای حسین و غمش دوماه بگرییم ز کارهای دگر این دو ماه صرف نظر کن فدای صوت ضعیفش که رو به قاتل خود گفت: (هنوز زندهام، از خیمهگاه صرف نظر کن)۲