باور نمیکنم سر بازار بردنم
190
7
- ذاکر: شیخ محسن حنیفی
- سبک: شعر روضه
- موضوع: ورود کاروان به کربلا
- مناسبت: شب دوم محرم
- سال: 1402
باور نمیکنم سر بازار بردنم
نامحرمان، به مجلس اغیار بردنم
...
خیمه زد غم در دل زینب به هنگام نزول
آسمانها نیز از اندوه او اندوهگین
گفت بانو: این زمین بوی جدایی میدهد
میرسد بر گوشِ جان از این زمین آهی حزین
مریم و آسیه و هاجر عزادارت شدند
نوحه خوانی میکند زهرا برایت این چنین
گیسوانت را به دست باد دادی عاقبت
حنجرت را دادهای بر خنجر شمر لعین
یا غیاث المستغیثینِ لب تو چکمه خورد
نیزهها خوردی به وقت گفتن هَل مِن مُعین
...
والله ها هُنا ذُبِحَ طِفلُنا الرَضیع
دیگر لهوف خوانی آقا شروع شد
والله ها هنا سُبیَ، روضه خوان بس است
شرمندگی حضرت سقّا شروع شد
یک تیغ کُند کار خودش را تمام کرد
غارت نمودن تنش امّا شروع شد
نامحرمان، به مجلس اغیار بردنم
...
خیمه زد غم در دل زینب به هنگام نزول
آسمانها نیز از اندوه او اندوهگین
گفت بانو: این زمین بوی جدایی میدهد
میرسد بر گوشِ جان از این زمین آهی حزین
مریم و آسیه و هاجر عزادارت شدند
نوحه خوانی میکند زهرا برایت این چنین
گیسوانت را به دست باد دادی عاقبت
حنجرت را دادهای بر خنجر شمر لعین
یا غیاث المستغیثینِ لب تو چکمه خورد
نیزهها خوردی به وقت گفتن هَل مِن مُعین
...
والله ها هُنا ذُبِحَ طِفلُنا الرَضیع
دیگر لهوف خوانی آقا شروع شد
والله ها هنا سُبیَ، روضه خوان بس است
شرمندگی حضرت سقّا شروع شد
یک تیغ کُند کار خودش را تمام کرد
غارت نمودن تنش امّا شروع شد
نظرات
نظری وجود ندارد !