تا شب زدنت

تا شب زدنت

[ حسین ستوده ]
تا شب زدنت 
هی نفس تازه می‌کردند و مرتب زدنت

چشم اسباشون و بستند و با مرکب زدنت
سی هزار نفر تو رو کنار زینب زدنت

تن با سایه‌ات یکی شد (حسینم)۳
خاک و صورت یکی شد (حسینم)۳

مرهمه کربلا، هرکی غم یکی و خورد من غم کربلا
روی جنازم بکشید پرچم کربلا

(آقام، آقام، آقام)۴
(یا اباعبدالله)۴

حسین، یا اباعبدالله

نظرات