حاج مجتبی روشن روان

بیا به جانب صاحب کمی قدم بزنیم

434
1
بیا به جانب صاحب کمی قدم بزنیم
تمام عمر فقط از نگار دَم بزنیم

دل از همه بِکَنیم و به دلربا بدهیم
بیا که حرف ز غیر حبیب کم بزنیم

به روی پرچم مهدی نوشته یا زهرا
بیا که سینه فقط پایِ این عَلَم بزنیم

ببند عهد دوباره که تاقیامت هم
دَم از غریب مدینه شَه کرم بزنیم

بگیر ذکر حسن را که اسم اعظم ماست
به ناله‌ی دل خود عالمی بهم بزنیم

برای آنکه برآرد حسن سر از درگاه
به نام نامیِ زهرا درِ حرم بزنیم


*****

سِرِّ توحید نهان است در ایمان حسن
معرفت رنگ گرفته‌ست از عرفان حسن
خاکِ سلمان همه هستند مسلمان حسن
پس بگوئید به ما ساکنِ ایران حسن

زیرِ چترِ حسنی پیر نخواهم گردید
قدرِ یک لحظه زمین‌گیر نخواهم گردید
هرگز از عشق حسن سیر نخواهم گردید
تا خودِ حشر منم دست به دامان حسن

عطر او پخش که شد باد ، وصالش را دید
حُسنِ زیباییِ مخلوق ، مثالش را دید
آن که در صبح ازل نورِ جمالش را دید
از همان روزِ نخستین شده خواهان حسن

روضه خواندیم که این دیده‌ی تَر ثبت شود
گریه کردیم که این هفت صفر ثبت شود
نام من در دل تاریخ اگر ثبت شود
بنویسید مرا بی سر و سامان حسن

رنگ پیراهن سرسبزِ دیارم حسنی‌‌ست
پرچم یَشمیِ خوش‌ نقش و نگارم حسنی‌‌ست
نه فقط من، همه‌ی ایل و تبارم حسنی‌‌ست
بوده جدَّم یکی از پیرغلامانِ حسن

ذکر پر برکت او تذکره‌ی ما شده است
با عنایات حسن روضه مُهیا شده است
این شعارِ همه‌ی ما ، حسنی‌ها ، شده است:
تا ابد هرچه کریم است به قربان حسن

خاک خشکیم که لب‌تشنه‌ی جامی بودیم
کوه رنجیم که سرگرم سلامی بودیم
کاش ای کاش که ما مردِ جُذامی بودیم
می‌نشستیم سر سفره‌ی احسان حسن

من از آن روز که در بند تواَم ، خوشحالم
فقط از دوری معشوق خودم می‌نالم
چهره بر خاک قدمگاهِ حسن می‌مالم
بلکه سهمم بشود تکه‌ای از نانِ حسن


روضه‌تر از غم آقای کریمان ،غم نیست
وای بر زخمیِ غربت که بر آن مرهم نیست
مادری‌تر ز حسن در همه‌ی عالم نیست
تو نگو حضرت صدّیقه، بگو جانِ حسن

آه اربابِ کَرَم خیره به مسمارِ در است
از مصیباتِ حسن ، خونِ خدا خون‌جگر است
سخت‌تر از غم گودال ، غم آن گذر است
گریه‌کُن‌های حسین‌اند پریشان حسن

کوچه‌ای تنگ برای غم او بانی بود
قاتلش آنچه که می‌دانم و می‌دانی بود
بدتر از زهرِ هلاهِل، زدنِ ثانی بود
داغ ناموس گرفته‌است گریبان حسن

سیلیِ محکمِ آن پَست که بر حَورا خورد
من بمیرم! حسن از دیدنِ آن، بد جا خورد
پیش چشمان پسر ، چادر مادر پا خورد
تا ابد خشک نشد دیده‌ی گریان حسن

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش