به لطف خدای جوادالائمه
1847
8
- ذاکر: حاج محمدرضا طاهری
- سبک: شعر روضه
- موضوع: امام جواد (ع)
- مناسبت: شهادت امام جواد علیه السلام
- سال: 1400
به لطف خدای جوادالائمه
گدایم، گدای جوادالائمه
غریبم نخوانید یا ایهاالنّاس
شدم آشنای جوادالائمه
رسیدم به آزادگی تا دلم شد
اسیر ولای جوادالائمه
رضای خدای امامِ رضا را
بِجو در رضـای جوادالائمه
اگر عاشقی هر نفس مثل سایه
برو در قَفای جوادالائمه
تو و جنّت و قصر و حور، آی زاهد
من و خاک پای جوادالائمه
مَلَک در لباس کبوتر میآید
به ایوانْطلای جوادالائمه
نه تنها فلک، عرش هم تکیه داده
به گلدستههای جوادالائمه
شمیم دلانگیز مشهد میآید
ز صحن و سرای جوادالائمه
در این آخر ماه ذیالقعده باید
بسوزم برای جوادالائمه
مرا بیمهام میکند تا مُحرّم
لباس عزای جوادالائمه
زنی بود و ظلم و دَف و پایکوبی
عطش بود و نایِ جوادالائمه
درِ حجره را بستهاند، آهِ خانه
شده کربلای جوادالائمه
بریده بریده ، شکسته شکسته
میآید صدای جوادالائمه
دَمِ العطش شد، دَمِ وا حسینا
عوض شد نوای جوادالائمه
شبیه حسین، آه آبش ندادند
صدا زد، بمیرم جوابش ندادند
کنیزان شنیدند آهش بلند است
جوابی به حالِ خرابش ندادند
تنش را رها بر روی بام کردند
ولی تیغ و نیزه عذابش ندادند
دَمِ آن همه کفتر باوفا گرم
که تحویل بر آفتابش ندادند
تنش از سرِ بام در کوچه افتاد
ولی نعلها پیچ و تابش ندادند
ولی آه، در گودیِ قتلهگاهی
غروبی، غریبی، پس از بیسپاهی
تنش زیر سُمّ سُتوران رها شد
به بغضِ علی یکصد و ده هِجا شد
درآمد ز عمقِ جگر , آهِ زنها
که در بین گودال میگفت تنها
زنی قد خمیده، بُنَیّ بُنَیّ
گُل سر بُـریده، بُنَیّ بُنَیّ
گدایم، گدای جوادالائمه
غریبم نخوانید یا ایهاالنّاس
شدم آشنای جوادالائمه
رسیدم به آزادگی تا دلم شد
اسیر ولای جوادالائمه
رضای خدای امامِ رضا را
بِجو در رضـای جوادالائمه
اگر عاشقی هر نفس مثل سایه
برو در قَفای جوادالائمه
تو و جنّت و قصر و حور، آی زاهد
من و خاک پای جوادالائمه
مَلَک در لباس کبوتر میآید
به ایوانْطلای جوادالائمه
نه تنها فلک، عرش هم تکیه داده
به گلدستههای جوادالائمه
شمیم دلانگیز مشهد میآید
ز صحن و سرای جوادالائمه
در این آخر ماه ذیالقعده باید
بسوزم برای جوادالائمه
مرا بیمهام میکند تا مُحرّم
لباس عزای جوادالائمه
زنی بود و ظلم و دَف و پایکوبی
عطش بود و نایِ جوادالائمه
درِ حجره را بستهاند، آهِ خانه
شده کربلای جوادالائمه
بریده بریده ، شکسته شکسته
میآید صدای جوادالائمه
دَمِ العطش شد، دَمِ وا حسینا
عوض شد نوای جوادالائمه
شبیه حسین، آه آبش ندادند
صدا زد، بمیرم جوابش ندادند
کنیزان شنیدند آهش بلند است
جوابی به حالِ خرابش ندادند
تنش را رها بر روی بام کردند
ولی تیغ و نیزه عذابش ندادند
دَمِ آن همه کفتر باوفا گرم
که تحویل بر آفتابش ندادند
تنش از سرِ بام در کوچه افتاد
ولی نعلها پیچ و تابش ندادند
ولی آه، در گودیِ قتلهگاهی
غروبی، غریبی، پس از بیسپاهی
تنش زیر سُمّ سُتوران رها شد
به بغضِ علی یکصد و ده هِجا شد
درآمد ز عمقِ جگر , آهِ زنها
که در بین گودال میگفت تنها
زنی قد خمیده، بُنَیّ بُنَیّ
گُل سر بُـریده، بُنَیّ بُنَیّ
نظرات
نظری وجود ندارد !