بهشتِ آرزوی من گمونم بهتری خانوم خدارو شکر که بازم خودت پشت دری خانوم یهخورده استراحت کن همینه خواهشم از تو جلو پام پا نشو اینقدر خجالت میکشم از تو با اینکه زخمیه دردی داری میسوزی میسازی با این دست وَرَم کرده برا من سفره میندازی میخوام دستای بیجونِ منو بازم بگیری تو سرت چی اومده داری نشسته راه میری تو چشای من پر از اشکه که چشماتو نبندی تو حالا حسرت به دل موندم یهبار دیگه بخندی تو تو افتادی ز پا اما علی رو رو به راه کردی دیدی آخر تو این خونه پای تابوتو وا کردی حالا اونکه شبش تاره منم زهرا منم زهرا اونی که دست به دیواره منم زهرا منم زهرا مگه از یاد من میره به سنگ غم محک خوردی حلالم کن سر من از کَس و ناکَس کتک خوردی شیار در گرفت آتیش روی پهلوت شیار افتاد طناب از دست من وا شد ولی دستت ز کار افتاد داری میری نمیدونی چه خاکی بر سرم میشه برو یار جوون من برو دردات کم میشه برو تو عرش محسن رو بغل کن فاطمه امشب پیمبر رو زیارت کن به جای ما همه امشب برو اما قرار ما غروب روز عاشورا کنار پیکر بیسر ته گودال تو صحرا از سرشون زیاد بودی کمت کردن بعد سه روز دهاتیها جمعت کردن با نیزه توی مقتل محکمت کردند کمت کردند کمت کردند یارالی حسین، یارالی حسین، یارالی حسین یارالی یارالی یارالی