برای کشتنش وضو می گیرید

برای کشتنش وضو می گیرید

[ سیدمهدی حسینی ]
برای کشتنش وضو می‌‌گیرید
برای ذبحش بسم اللّه می‌گید

برای هر ضربه که می‌زنید چرا
به‌هم‌دیگه تقبَّلَ اللّه می‌گید

نا‌مسلمون آخه این چه اسلامیه
تشنه سر می‌برید این چه احکامیه

پا گذاشتید روی سینه‌ی امام
مُلِئَت بُطونُکم مِنَ الحَرام

داره غارت می‌شه توی ازدحام
مُلِئَت بُطونُکم مِنَ الحَرام

هلهله شده جواب گریه‌هام
مُلِئَت بُطونُکم مِنَ الحَرام

پا گذاشتید روی سینه‌ی امام
مُلِئَت بُطونُکم مِنَ الحَرام

دارم می‌بینم که به قصد قربت
شمر اومده نشسته روی سینه

بابا اصلا من به کنار, من هیچی
مادرم اومده داره می‌بینه

تشنه‌ی زخمی رو کمتر اذیت کنید
با چه جرئتی می‌خواید حتک حرمت کنید

چه‌ جوری تو این شلوغی‌ها بیام
مُلِئَت بُطونُکم مِنَ الحَرام

تو سروصدا نمی‌رسه صدام
مُلِئَت بُطونُکم مِنَ الحَرام

زن‌وبچه‌هاشو می‌برید به شام
مُلِئَت بُطونُکم مِنَ الحَرام

این‌چه بلائیه، سرت آوردن
چه‌جوری از گودال، درت آوردن

این‌چه بلایی سرم آوردن
خلاصه جنگ‌و تو حرم آوردن

چه‌جوری کشتنت غُصّه شد واسم
اونقدی که تو رو دیگه نشناسم

چه‌جوری کشتنت که گُمت کردم
برای من سخته بی‌تو برگردم

این‌چه غروبیه خیلی غم داره
ببین که قافله بی‌علمداره

این‌چه غروبیه آسمون خونه
پیکر بی‌سرت تو بیابونه

بلند شو دم اذونه
حرم دست ساربونه

تو حقت نبود یه لحظه
تنت بی‌کفن بمونه

ای کشته‌ی گرسنه‌و تشنه ابی‌عبداللّه
حلقومتو سپردی به دشنه ابی‌عبداللّه

هر دفعه که صدا زدی مادر ابی‌عبداللّه
خنده زدن سیاهی لشکر ابی‌عبداللّه

سید مظلوم 
حسین جانم حسین جانم حسین جانم

نظرات