مهدی رسولی

با صد امید همچو گدایان سامرا

4947
62
با صد امید همچو گدایان سامرا
پر می‌کشیم سوی شما أیها النقی

بخشنده تر ز حاتم طائی تویی تویی
مسکین ترم ز هرچه گدا أیها النقی

من هرچه خواستم تو عنایت نموده‌ای
یک حاجتم نگشته روا أیها النقی

گردد جوانی‌ام همه ترویج مکتبت
جانم شود فدای تو یا أیها النقی

باید برای غربت تو بی امان گریست
با ناله‌های حضرت صاحب زمان گریست

شرمنده از قدوم تو چشمان جاده بود
دشمن سواره آمد و پایت پیاده بود

زهر ستم چه با جگر پاره پاره کرد
دیگر نفس، نفس به شماره فتاده بود

شکر خدا که دشمن تو خیزران نداشت
هر چند دل ، شکسته از آن بزم باده بود

آقا بیا و با دل غرق به خون بخوان
از آن سه ساله که پدر از دست داده بود

******
شاعر: یوسف رحیمی

*****
شبی که زجر با من روبرو شد

دل شب در پی ام در جستجو شد
فقط گویم همین را با اشاره

میان پنجه‌ی او پُر زمو شد
چه پیچی بر مویم میزد

چه وحشی بر رویم میزد
لگد برپهلویم می زد

دنبالم دوید، معجرم کشید
قدم پشت، قدم آنجا، هی افتادم

فقط زهرا، رسید آنجا، بفریادم
********

منبع: باب الحرم

نظرات

نظری وجود ندارد !

لیست پخش