باغبان باشد و گلزار بسوزد سخت است

باغبان باشد و گلزار بسوزد سخت است

[ حاج محمدرضا طاهری ]
باغبان باشد و گلزار بسوزد سخت است
لانه‌ی مرغ گرفتار بسوزد، سخت است

غربت و وحشت و تاریکی و دود و آتش
آشیانه‌ت که شب تار بسوزد، سخت است

بر روی آتش این خانه کسی آب نریخت
دلت از این همه آزار بسوزد، سخت است

آخ این در سوخته داند که زن حامله‌ای
در میان در و دیوار بسوزد، سخت است

روضه این‌جاست اگر صورت آتش‌دیده
باز با سیلی اغیار بسوزد، سخت است

وسط شعله فقط داد زدم وای حسین
خیمه‌ی عترت اطهار بسوزد، سخت است

ترس طفلان حرم دیدمو فهمیدم که
خیمه‌ها بعد علمدار بسوزد، سخت است

دور از چشم عمو بین بیابان تنها
دامن طفل عزادار بسوزد، سخت است

تنش از کعب نی و صورتش از سیلیِ کین
پایش از آبله و خار بسوزد، سخت است

حسین...

نظرات