بار دگر، به بارگهت بار من فِتاد آمد مریدِ مُرده دل، ای هشتمین مراد من ریزهخوارِ خوان شما خانوادهام خانه به دوش گشته، ولی بوده خانهزاد پایم اگر به کوی کَس و دست سوی کَس دستم شکسته مانَد و پایم بریده باد من بارها فتاده تو دستم گرفتهای لطفت زیاد دیدم و کم میبرم زِ یاد گفتم به عارفی که گدایی کجا برم گفتا برو به طوس بگو ”یا اباالجواد“ حق داده مرا بر سر کوی تو حواله آمد به در خانه گدای همه ساله یا ضامن آهو ... من آمدهام تا به درت سر بسپارم من جای دگر جز در این خانه ندارم یا ضامن آهو ... ای مردم عالم بشناسید و بدانید مُهری که به پیشانی ما خورده بخوانید ارباب حسین است ... صدای کس که رسا نیست در رثای تن تو صدای زخمی من وقف زخمهای تن تو عمریست تویی خواجه و من حلقه به گوشم یک تار ز مویت به دو عالم نفروشم ارباب حسین است ... من بیسر و پا هستم و خود را به تو بستم یک عمر نمک خورده نمكدان روشكستم ای باغِ علی، یاسِ تو و یاسمنت کو؟ عمّه این تن صد چاک کیست؟ این به روی خاک گشته خاک کیست؟