اشک من همیشه کار زمزم می کند

اشک من همیشه کار زمزم می کند

[ سیدرضا نریمانی ]
اشک من همیشه کار زمزم می‌کند
هر نمش دارد گناهان مرا کم می‌کند 

بی گمان محکم در آغوش خودت می‌گیرش
ریسمان پرچمت را هر که محکم می‌کند

کتری‌ات یک جو پیر روضه خوان هیئت است
 اشک را در استکان چشم ما دم می‌کند 

نذری ارباب از دخل رایت می‌رسد 
این چه غوغایی است که ماه محرم می‌کند 

سائل پشت درت بار خودش را بسته است 
با همین فقری که دارد کار حاتم می‌کند 

از رسول ترک‌ها کار حر ساختن شماست 
آخر آدمت بودن مرا یک روز آدم می‌کند
   
دست عباس تو می‌افتد حساب محشرش 
آن میانداری که صف‌ها را منظم می‌کند 

هر که دارد اشک می‌ریزد برای داغ تو 
در حقیقت گریه بر داغ حسن می‌کند 

هر زمانی از ته دل گفتم جانم حسین 
مطمئنم حضرت زهرا نگاهم می‌کند

ای حسین 

گوشه گیرم گوشه‌ی شش گوشه من را بده 
نوکرت کنج حرم خود را مسجم می‌کند 

این گدا دل شوره دارد جا بماند اربعین 
داغ دوری از حرم پشت مرا خم می‌کند 

ای که جمع و جور کردی زندگی‌ام را حسین 
پیکرت را نیزه و شمشیر درهم می‌کند

جسم تو مثل سرابی روی خاک افتاده است 
نعل مرکب‌ها  تنت را سخت باور می‌کنم

با همان انگشتری که شاه ما بخشیده است 
ساربان را بی نیاز از کل عالم می‌کند 

ای حیسن

نظرات