از زیر پلکای پر خون دیدم دویدی تو میدون گفتم به زینب ای خواهر، امانتیم رو برگردون برِش گردون، بدونِ شمشیره برِش گردون، باباش روبهرومه برِش گردون، اینجا پره تیره برِش گردون، کار تمومه (بیاد نیاد، محاصرم تو نیزهها بخواد نخواد، سرم میره رو نیزهها)2 *** سربازِ کم سن و سالم، خبر نداره از حالم نذار ببینه وضعم رو، حالا که تو این گودالم برِش گردون، نشنوه صدامو برِش گردون، دیگه نیمه جونم برِش گردون، زخمامو نبینه برِش گردون، غرقِ خونم یکی یکی، دارن میان بالا سرم تمومشون، بعدش میان سمتِ حرم (بیاد نیاد، محاصرم تو نیزهها بخواد نخواد، سرم میره رو نیزهها)2 *** اگه بیاد غوغا میشه، اسیرِ نامردا میشه اگه بفهمن که باباش، کی بوده واویلا میشه برِش گردون، قاتلا رسیدن برِش گردون، اینجا قتلهگاهه برِش گردون، فرصتی نمونده برِش گردون، شمر تو راهه اگه بیاد، میمونه زیرِ دست و پا منو ازش میکنن جدا (بیاد نیاد، محاصرم تو نیزهها بخواد نخواد، سرم میره رو نیزهها)2 ***