ادب زینب وفا زینب مه برج حیا زینب

ادب زینب وفا زینب مه برج حیا زینب

[ حاج جواد حیدری ]
ادب زینب وفا زینب مه برج حیا زینب
قدر زینب قضا زینب مبرا از خطا زینب

به ظاهر زن به باطن مردتر از مردها زینب
به وقت جنگ‌ها فرمانده‌ی کل قوا زینب

خدای عشق فضلی کن، کنم مدح تورا زینب
سلام ای پای تا سر، حضرت خیرالنسا زینب

نمودم نیت شعر تری، خاتون محشر را
که در شان خودش نازل کند، از مومه بهتر را

ز دلداده تمنا می‌نمایم مدح دلبر راه
گرفتم دامن فضل علی مولای قنبر را

چرا که هست زینت بر علی مرتضی زینب
سلام ای پای تا سر، حضرت خیرالنسا زینب

توسل میکنم برعشق، می‌جویم جوار عشق
چنان پروانه می‌گردم، دمادم بر مدار عشق

به سجده میروم در ساحت آیینه‌دار عشق
مصمت میکنم تقدیم، بر پروردگار عشق

به یکتایی خدا یکتا پرستم کرد با زینب

چنانی که مقام قطره اصلا وصف دریا نیست
همان اندازه گفتن از تو در شأنیت ما نیست

ولی الله فرموده کسی مثل تو والا نیست
پس از زهرا کسی چون تو، سلامُ الله علیها نیست

تو خورشیدی ولی پوشیده در ستر حیا زینب
سلام ای پای تا سر حضرت خیرالنسا زینب

تو واللیل اذایغشی، تو والشمس الضحی هستی
به کوثر کوثری و قبله‌گاه انبیا هستی

به هر دردی دوا هستی و هر حیثی شفا هستی
ز یک سو  علت امینی از یک سو دعا هستی

یقین دارم تویی تنها ضمیر ربنا زینب

گهی در ستر پنهانی گهی نور جلی هستی
گهی چون مادرت وقف حمایت از ولی هستی

گهی با نطق خود، مانند تیغی سیقلی هستی
گهی عیناً حسین ابن علی، گاهی علی هستی

گهی در صبر هستی کوه، مثل مجتبی زینب

به دنیا آمدی زهرا نظر بر مرتضایش کرد
علی نیمه نگاهی سوی ختم الانبیاش کرد

همه حیران که می‌باید به چه نامی صدایش کرد
ملیک وحی آمد این خبر را جابجایش کرد

ندا آمد خدا فرمود که صمیتها زینب

روی زینب شد کبود و ابرویش مال ماست
گرچه داریم اعتبار از اعتبار زینب است

به دنیا آمدی از گریه چشم خویش تر کردی
در آغوش همه هی گریه‌ات را بیشتر کردی

حسینت تا بغل وا کرد، در دم میل پر کردی
دو چشم خویش بگشودی به معشوقت نظر کردی 

ز نوع عشق بازی خلق کردی عشق را زینب

تمام عمر خود همدرد رنج و مهن بودی
سپاه غصه را درگیر جنگ تن به تن بودی

پس از مادر یقین ام الحسین، ام الحسن بودی
به جان خویشتن هر جا حفاظ پنج تن بودی
از این بابت تو را گفتند تفسیر کسا زینب

ابو ام را به چشم خویشتن دیدی
پس از آن در مسیر داغ‌ها، داغ حسن دیدی

پس از آن کربلا رفتی و داغ بی کفن دیدی
سرش را بی تن و به روی زمین بی سر بدن دیدی

روا باشد تو را ام المصائب خواند یا زینب

تویی که سایه از همسایه پوشاندی
کجا رفتی 
غم گودال دیدی پا به پای نیزه‌ها رفتی
اسیر کوفه گشتی، بعد از آن شام بلا رفتی
میان مجلس 
یقین میماند بی تو کربلا در کربلا زینب

به تو گفتم دعا کن من بمیرم
ببین رفتی مرا بازار بردند

چون عبد زینبم من در وادی محبت
در بند زینبم من

میان رنج و بلا قد کشیده‌ای زینب
هر آنچه می‌شنوم را تو دیده‌ای زینب
مصیبتی که تو دیده‌ای شنیدنش سخت است

هر که در عمرش فقط یکبار گوید یا حسین
مورد لطف و عنایت حضرت زینب است

نظرات