شوکت به سیادت تو باشد زینب

شوکت به سیادت تو باشد زینب

[ احمد نیکبختیان ]
شوکت به سیادت تو باشد زینب
جود و کَرَم عادت تو باشد زینب 

ای‌کاش که روز فرج آل الله
در روز ولادتِ تو باشد زینب

*******
نماز عشق به پا می‌کنم به نام حسین
ز نای سینه نوا می‌کنم به نام حسین

تو زینبی و همه قاصرند از وصفت
کتاب عشق تو وا می‌کنم به نام حسین

به نام دلبرت اذن دخول می‌گیرم
طواف کوی تو را می‌کنم به نام حسین

به نام نامی معشوق، شُهره‌اند عشاق
تو را همیشه صدا می‌کنم به نام حسین

من از تو یاد گرفتم چنین عبادت را
میان سجده دعا می‌کنم به نام حسین

قسم به سجده‌ی تو اعتقاد من این است
نماز سوی خدا می‌کنم به نام حسین

تو آمدی که گویی برای قرب خدا
وجود خویش فدا می‌کنم به نام حسین

دمشق و کربلا هر دو تربت عشق است
شب ولادت تو وقت صحبت عشق است

خدا عنان دل ما به دست تو داده
اسیر دام تو اما ز غیر آزاده

اگر پیاله‌ی ما بوی چشم تو گیرد
شود برای همیشه لبالب از باده

نوای زینِ اَبی را به هرکسی ندهند
که این مدال فقط گردن تو افتاده

اگر که باز شود دیده‌ها ز نور اشک
اگر قدم بگذاریم بین این جاده

کسی که دست توسل بر این سرا بزند
قدم به وادی ممنوعه‌ی خدا بزند

حرام باد به هر عاشقی که بی‌اذنت
قدم برای زیارت به کربلا بزند

شناختی که من از دست‌هایتان دارم
بعید باشد اگر دست رد به ما بزند

همین کرامتتان شد سبب هر شب و روز
که حلقه دور نگین کَرَم گدا بزند

تو قرص نان خودت را به سائلی دادی
که حق به خانه‌ی‌تان مُهر هَل اَتی بزند

تَهَجُّد سحرت بس که غرق ذات خداست
حسین تکیه‌ی آخر بر این دعا بزند

از آن دمی که شده احترامتان واجب
به دست‌های شما بوسه مصطفی بزند

ز محضر همه سادات عذر می‌خواهم
اگر که گفته‌ام آتش به قلب‌ها بزند

خدا  نیاورد آن روز را که در شهری
کسی به بی‌ادبی نامتان صدا بزند

به غیر حضرت زهرا کسی اجازه نداشت
که دست بر گرهِ معجر شما بزند

نظرات