آن خدا که میشناسم با ضرر میخرد آلودهها را بیشتر (گردن آویخته آوردهام آبروی ریخته آوردهام)۲ آنچه غافل بودم از آن کوچ بود آرزوهای بلندم پوچ بود (زود عمرم رفت خیلی دیر شد)۲ آن جوان لااُبالی پیر شد داشتم وقت گناه ای کاش صبر ترس دارم از سرازیری قبر (آرزوی من نگاه مادر است کهف من چادر سیاه مادر است)۲ من از امشب به علی راغبترم خاک نعلینش شوم طالبترم کاش گوهر میشدم بین صدف مینشستم زیر ایوان نجف دست من خالی شده بیمعطلی (پا برهنه زائرم کن یا علی)۲ بیقرارم باز دارم شور و شین یا من ارجوه لکل خیر حسین رزق او اول به آخرها رسید مال و اموالش به نوکرها رسید آن حسینی که امیر کربلاست هیچ چیزی را برای خود نخواست بین مقتل پیکرش افتاده بود زیر آن خنجر سرش افتاده بود (پیش چشم خواهر آوارهاش نامرتب شد گلوی پارهاش)۲ ای قفایش پیش مادر دشنه خورد بر دهانش نیزه آن لب تشنه خورد چشم غارتگر به چشمش خورده بود (آن لباس کهنه را هم برده بود)۲ **** بیآبرو شمر پیرهن کهنتو میخواد کجا بپوشه؟ حیا نداره که لااقل عباتو رو تنت بزاره