مخواه از باغبانت آب ای گل نمیگردی دگر سیراب ای گل مخواه آب از منِ عطشان مرا نیست به غیر از آب چشمم آب ای گل کنی بختِ مرا از خواب بیدار اگر یک دَم روی در خواب ای گل برو در خوابِ ناز ای نازدانه ببینی بلکه خوابِ آب ای گل زبان گِردِ دهان دیگر مگردان مبَر از پیکر من تاب ای گل اگر گلبُن نبیند آب خشکد تو را اشکم کند سیراب ای گل **** لالا بر آنکه خواب ندارد چه فایده! ماندن بر آنکه تاب ندارد چه فایده! گیرم تو را حسین بگیرد بغل کند وقتی دو قطره آب ندارد چه فایده! احساس مادری به همین شیر دادن است آری ولی رباب ندارد چه فایده! انداخت حرز اگرچه به گردنت تا صورتت نقاب ندارد چه فایده! پرسش نکن سهشعبه برایش بزرگ بود وقتی کسی جواب ندارد چه فایده! با چه سرِ تو را به نِی بند میکنند؟ زلفی که پیچ و تاب ندارد چه فایده! **** شب تا صبح میخونم برات لالایی من پای این نیزه تو اون بالایی آرومِ جونِ رباب با لالاییِ مادر بخواب ببین به یاد توئه هر کی مینوشه یه قطره آب بخواب کنار عمو، خواب فراتو ببین منم دعات میکنم سرت نیفته زمین لالالالا گل عطشان و خسته سرت رو نیزهدار رو نیزه بسته