عجب تيرى به حلقومش نشسته2 كه راهم را به سوى خيمه بسته ... افتادهای روی زمین و سر نداری یک جای سالم در همه پیکر نداری ... حسین میزند صدا: «بأیّ ذنبً قُتِلَت»