
صدات از تو قتلگاه اومد ای غریب عالم عمو جونم تا اونجایی که نفس دارم آخرین سرباز تو میمونم برید عقب لشکر مگه نمیبینید نفس نداره؟ بریدعقب لشکر یکی براش یه جرعه آب بیاره حالا که واسش آب نمیارید به روی جسمش هی پا نذارید ! محاله دست از تو بردارم زیر شمشیر و نیزه و خنجر باجسم مضروب و مجروحم جون میدم روی دستای تو آخر کنار این گودال، چقدر صدای خندهشون بلنده کنار این گودال، حرمله به جون دادنم میخنده دیدار ما شد این آخرین بار ای مهربونم خدانگهدار عموحسینم، عموحسینم، عموحسینم