رها کنید این بدنو دیگه جون نداره

رها کنید این بدنو دیگه جون نداره

[ حسین ستوده ]
رها کنید این بدنو، دیگه جون نداره 
انقده خون رفته ازش، دیگه خون نداره 

کشتین عزیز دلمو، چرا ول نکردین
انقده دور و ور این، بچه‌ها نگردین 

ای شمر نمی‌سوزه دلت، نکن بازی با غیرتش

دختر نداری مگه زجر، نکش موی رقیه رو
بیشتر از این خونی نکن، سر و روی رقیه رو

عمو سوختم عمو سوختم...

بردن بردن النگوهامو
کندن کندن گوشواره‌هامو

عمو ندیده ، اگه زجر مومو کشیده
دیگه بریدم، یه نفر نگفت که دختر شهیده

حسین وااااای وااااای ...

ارمنیا میان در خونت
بس که تو دردا رو دوا کردی 
با دستای بریده وا کردی

آب به خیمه نرسید فدای سرت فدای سرت فدای سرت

بیا برگرد خیمه ای کس و کارم
منو تنها نگذار ای علمدارم علمدارم

آب به خیمه نرسید فدای سرت 
حسین قامتش خمید فدای سرت

عمو رباب میدونی اصغرش نخورده آب

قول میدم اگه ورق برگرده و علیم نمیره 
جوری لالای بخونم 

تلاش کردم حسین ازت بشنوه بابایی

نظرات