جای دعا زبانم مشغول ادعا بود

جای دعا زبانم مشغول ادعا بود

[ سیدرضا نریمانی ]
جای دعا زبانم مشغول ادعا بود 
این خود شکستن دل، لطف خود خدا بود

یا غافِرَ الخَطایا، من ماندم و بلایا
کم دیدن خطایم بالاترین خطا بود

من حق بندگی را اصلاً اَدا نکردم
هر بار توبه کردم پشت سرش ادا بود

شکر خدا که دستم پیش درِ تو خالی‌ست 
آنچه سحر خریدی، چشمِ تَرِ گدا بود

خیلی سریع بخشید، خیلی ضرر نکردی
دنبال کار نوکر قبل از همه رضا بود

هر چند پهلوی ما مردم نمی‌نشینند
با پهلوی شکسته مادر به فکر ما بود

ای روزه‌دار، دارِ حیدر به سر بیاویز 
باید همیشه مثل میثم علی‌نما بود

با یاعلی و العفو ما را خدا نجف برد
آبی که پاکمان کرد از ناودان‌ طلا بود

وقتی جنازه‌ام را بردند تا مزارم 
ای‌کاش میشد آنجا مهمان مرتضی بود

یا رَب درستمان کن، با یاقدیم‌الاحسان
هم اِسمُهُ دَوا، هم ذِکرُهُ شِفا بود

فکر لبِ حسینم، هر روز وقت افطار 
هر غصه‌ای که خوردم از آب کربلا بود

در راه مانده‌ها را شخصاً حسن بغل کرد
پای خودش تَرَک داشت، با درد آشنا بود

خوشبخت شد کسی که بیچاره‌ی حسن شد
قاسم گره گشایش امضای مجتبی بود
***
علی‌اکبر که جوشن داشت آن شد
تو که جوشن نداری، وای بر من
***
چشمش به میخ در خورد
خونِ دل و جگر خورد 
هر بار بر زمین خورد
مابینِ کوچه‌ها بود

نظرات