
آمد ندا که وقتِ اقامت تمام شد چشمی بههم زدیم و ضیافت تمام شد یارِ دلم دعای ابوحمزه اَلوداع صد حیف انس ما به چه سرعت تمام شد کم میکنیم زحمت خود را و میرویم ای میزبان ببخش اذیت تمام شد مانند ابرهای بهاری دلم پر است ماهِ نجات و بخشش و رحمت تمام شد هر شب به یاد صحن نجف مست میشدیم شبهای دلنشینِ زیارت تمام شد گفتم نماز و روزه و حَجَّم فقط علیست گفتن با علیست که دِینَت تمام شد او یکه جانشینِ بلافصلِ مصطفاست روز غدیر بر همه حجت تمام شد هنگام مرگ کاش بگویند در بَرَم دلتنگیاش به وصلِ شهادت تمام شد وقتِ وداع آمد و زینب به یار گفت ایام زود طی شد و فرصت تمام شد بوسه، به حنجرت زدم و گریهام گرفت پنجاه و شش بهار چه راحت تمام شد رفتی و پیر کرد مرا داغ غربتت ذبحت حسین، بعدِ سه ساعت تمام شد رفتی حسین، داغ اسارت شروع شد رفتی و حفظِ عزت و حرمت تمام شد